جمعه، دی ۱۵، ۱۳۸۵

پانزده دي ماه

فاتح شدم
خود را به ثبت رساندم
خود را به نامي، در يك شناسنامه، مزين كردم
و هستي ام به يك شماره مشخص شد
پس زنده باد ششصد و هفتاد و هشت
صادره از بخش پنج ساكن تهران.
ديگر خيالم از همه سو راحت است
آغوش مهربان مام وطن
پستانك سوابق پر افتخار تاريخي
لالايي تمدن و فرهنگ
و جق جق جق جقه ي قانون..
.آه، خيالم از همه سو راحت است
از فرط شادماني
رفتم كنار پنجره با اشتياق
، ششصد و هفتاده و هشت بارهوا را كه از غبار پهن و خاك روبه و ادرار،منقبض شده بود
درون سينه فرو دادم
و زير ششصد و هفتادو هشت قبض بدهكاري
و روي ششصد و هفتاد و هشت تقاضاي كار نوشتم
؛فروغ فرخ زاد...

هیچ نظری موجود نیست: