یکشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۶

می گه اینجا جاییه که مرده. جایی که یه زمانی وجود داشته و حالا دیگه نیست یا حتی دیگه نیازی به بودنش هم نیست. بخشی از حرفی که اون می زنه درسته شاید چون همه با ننوشتن و حتی پیام نذاشتن شون می گن که این وب مرده. اما هنوز یکی هست یکی که از صبح ساعت 7 می ره تو یه کارخونه جایی بیرون یه شهر ساکت و کویری و دیشب ساعت 10:30 شب بهم میگه هنوز سر کاره وباز می پرسه کسی برای مطلبم پیغام گذاشته یا نه. دو تا پیغام داشت و باز نشون می ده کسی برای پیام گذاشتن باقی مونده گیرم تعداد اونقدر کم باشه که از انگشتای یه دست هم کمتر باشه اما وجود داره و اینو نمی شه انکار کرد. اون موقع همه بودن همه می رفتن با هم بیرون. درباره همون چیزی که همه می دونستن چیه نوشتن لذت بیشتری داره یا نه درباره تجربیاتی که حالا هر کس مخصوص به خودش داره و بقیه نمی تونن داشته باشن. اما لااقل می تونن خودشون رو تو اون فضا حس کنن و نظر بدن.دیگه نمی نویسیم. نمی دونم چرا حتی پیغام هم نمی ذاریم. شاید ما می خوایم که بمیره و اونو می کشیم. اما فضاها نمی میرن حتی اگه مانباشیم باز آبشار مجن مارو به خاطر میاره صدای یه گروهی که ای ایران میخوند و صداش رو تو فضای اونجا رها می کرد. نمی خوایم گذشته رو از دست بدیم شاید چون تنها چیزی که برای آدم باقی می مونه همون گذشته س. آینده هنوز نیومده.
همزاد

هیچ نظری موجود نیست: