یکشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۵

دختر زیبایی نیست، ولی چشمای مهربون و غمگینی داره!
روی گونه اش جای کبودی داره، از دفعه قبل که دیدمش لاغرتر شده و با فشار بیشتری پارچه توری رو روی دیوارها و درها میکشه.
.
.
مادرش تعریف میکنه که دخترش خیره سر شده و برادرش ادبش کرده، میگه دختر چشم سفیدش موهاشو کوتاه کرده، میگه تا بندانداختن رو یاد بگیره یه مو روی پاهاش نمونده.
.
.
.
.
.
دختر با بغض تور رو روی دیوار میکشه و من روی برگه ای رو امضا میکنم و خوشحالم که در طرح یک میلیون امضا شرکت کردم!!!!!!!!!!!

هیچ نظری موجود نیست: