یکشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۶

خود را هلاك كردن، خود را به آب‏وآتش زدن براى چيزى نفوذناپذير، يك ايمان ناب است. بدل كردن ديگرى به معمايى حل‏ناشدنى كه زندگى من منوط به آن مى‏شود ديگرى را به مرتبه‏ى خدايى رساندن است؛ من هرگز قصد ندارم معمايى را كه ديگرى براى‏ام مطرح مى‏كند حل كنم: عاشق اوديپ نيست. پس همه‏ى كارى كه بايد بكنم قلب كردن و بدل كردن جهل خود به حقيقت است. اين راست نيست كه هرچه عاشق‏تر باشى بهتر درك مى‏كنى؛ همه‏ى آن‏چه عشق و عاشقى از من مى‏خواهد فقط درك اين حكمت است: ديگرى نشناختنى است؛ ماتى او پرده‏ى ابهامى به‏روى يك راز نيست، بل گواهى است كه در آن بازى بود و نمود هيچ‏جايى ندارد. پس من در مسرت عشق ورزيدن به يك ناشناس غرق مى‏شوم، كسى كه تاابد ناشناس خواهد ماند: سيرى عارفانه: من آن‏چه را نمى‏شناسم مى‏شناسم.
رولان بارت، سخن عاشق (نشر مركز، 1383)، صص. 9-177.
همزاد

هیچ نظری موجود نیست: