یکشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۸

هیجان مصنوعی و طبیعی

فرصتی پیش آمد تا شهربازی برویم.
دوازده نه سیزده نفر بودیم که به گفته ی برخی می شود گفت دوازده + یک.
نوبادی بود و تنسی و میهن و م.آ و خواهرش و دخترخاله تنسی و دوست او و...
حالا سیزده نفر می شدیم که بقیه را می شد گفت که موقر بود و عطار و خواهرانش و علی.پ .و...
همه اش خندیده بودیم و دور زدن و چرخیدن و جیغ زدن و بلند شدن و سر وته شدن و سرازیر شدن و پریدن و پرت شدن و.. م.آ می گوید اما این هیجان یک هیجان مصنوعی است چرا که تو با اطمینان اینکه اتفاقی نمی افتد پیش می روی.
هر چه باشد مصنوعی یا طبیعی می شود گفت که روز خوبی بود همه راضی بودیم و پایین که آمدیم همه خاطره خوشی داشتند از آن روزی که جز جیغ زدن و خندیدن نداشت.
اینها حالا به یک کنار و این اتفاق جدید در دانشگاه بابل که باز تحصن و باز دستگیری و...
ترس همیشه هست من می ترسم و این هیجان واقعی است، این ترس واقعی است و من فقط می ترسم که نکند جوابها نداده بماند، اما حتی می ترسم این را بگویم.

اخبار جدید درباره تحولات و حوادث دانشگاه بابل را از این وبلاگ بخوانید.

همزاد

هیچ نظری موجود نیست: