چهارشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۹

خواب

مرد در یک فاصله منظم از من حرکت می کند، من تند می روم او تندتر می کند، من فرم دویدن های شبیه ورزش های صبحگاهی می دوم و او تند به من نزدیک می شود.. فضا خلوت شده است، از خیابان خارج شده ام و چیزی شبیه کوچه باغ های بچگی و دو زن که در پناهشان امنیت می جویم و برخورد با سه مرد و سرعت ما بیشتر می شود، صدای جیغ زن ها، دست ها به بدن زن ها برخورد می کند، آنها جیغ می کشند، من فقط می دوم...
فضا عوض شده است،از کوچه باغ بیرون آمده ام فضا خالی است باز جایی است در کودکی این بار حضور یک سگ و من تند می پرم روی دیوار کوچک و این اضطراب...
باز عوض می شود من در خیابانم، قرار بر تجمع است، ماموران اما نمی دانند، بلوار کشاورز با شکلی متفاوت از آنچه به یاد دارم، می خواهم نشان دهم که نمی ترسم...صدای جیغ دو زن که به زور در ماشین سوارشان کرده اند، صدای جیغ می آید، در گوشم صدای جیغ می پیچد و من از خواب می پرم...

همزاد

هیچ نظری موجود نیست: