یکشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۷

هشتم مارس

چاملی و شوهرش آمده بودند خانه ما.
پنجشنبه بود، عصر بود، من خانه بودم و زبان می خواندم.
آمدنشان، دیدنشان، حرف زدنشان همیشه همان جور است، با همان لطف و مهربانی و....
چاملی ماند، گفت برای هشتم مارس می ماند اما علی آقا گفت شنبه باید سر کار برود.
علی آقا بین راه تصادف کرده است، الان بیمارستان است و چاملی هم همانجا.
امروز زنگ زدم گفتم اینهم از هشتم مارس تو اما کاش علی آقا زودتر خوب شود.
جنبش زنان از هشتم مارس ۱۳۸۶ تا هشتم مارس ۱۳۸۷

هیچ نظری موجود نیست: