سه‌شنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۶







برف ها را كنار مي زدم.
قبر به قبر برف ها را كنار مي زدم.
در قطعه 9 امامزاده كه شايد تعداد قبرهايش به 30 هم نمي رسيد.
همه برف بود و برف و لايه اي آنقدر ضخيم كه
تنها مي توانستي از رنگ سنگ قبر حدس بزني .
گفتم در عكس ها مشكي بود.
شاعري آنچنان بزرگ و مشهور و پر آوازه و قبري اينچنين متروك.
گلشيري و محمودو مختاري و پوينده هم بودند و شاعر آرام خفته بود.


قناعت وار تكيده بود.
باريك و بلند
چون كلامي دشوار كه در لغتي.
ا.بامداد

همزاد

هیچ نظری موجود نیست: