دوشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۶

يك وقت هايي فكر مي كني كه فقط براي خودت مي نويسي.
يك وقت هايي فكر مي كني كه كسي نمي خواهد بخواند يا اصلا ميلي به خواندن نوشته تو ندارد.
نمي تواني اين را مخفي كني كه نوشتن خود جستجويي براي يافتن مخاطب است.
باران كه كامنت مي گذارد خوشحال مي شوم شايد براي اينكه جزو معدود كساني است كه واكنش نشان مي دهد و نقدش را مي نويسد و بعد مي توانيم با هم به راه حلي رسيم يعني من وقتي وبلاگش را مي خوانم مي بينم از بابت چه دغدغه اي است كه اينهمه تلخ شده است. داستان زن اردبيلي و كاتون خواب ها را در اين سرما مي گويم كه بهتر است خودتان براي خواندنش به وبلاگ باران رجوع كنيد.
پاينده را دوست دارم يعني همه پاينده را دوست داريم و براي چيزي كه دوست داريم نبايد منتظر بمانيم كه تنها يكي همه مطالبش را بنويسد يا دو نفر يا حتي چهار نفر. وقتي نمي نويسيم خود را با ننوشتن محو مي كنيم. شايد اين خودخواهي است اما گاهي بايد بودن خويش را گوشزد كرد به كساني كه شايد گمان مي كنيم فراموشمان كرده اند.


همزاد

هیچ نظری موجود نیست: