چهارشنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۹

رفتن

اینترنت که به پاک و ناپاک تقسیم شود جای شکی نیست که وب سایت شاملو جزو ناپاکان است...به هر جا سرمی زنم جزو سایت های ناپاک است و من که علاقه مندیم همه سایت های ناپاک...گویا من بخشی از این آلودگی که باید پاک شوم. مرد می گوید تو اگر دست من بودی اعدام شده بودی گفتم باز کجاست جای من جز این زمین؟
توی سرم چرخ می خورد همه چیز، توی سرم می پیچد و سرم باز نمی شود. مرد دستگاه را آورد و سرش را با مته باز کرد و این خون بود که می پاشید به دیواره ها...من سرم باز نمی شود و از مته یا هر چیز دیگر هم می ترسم درست است حرف زدن بر روی کاغذ ساده و عمل نمودن به آن دشوار است...اولین قربانی اول شخص است یا سوم شخص؟
زن می گفت من رفتم برای بودنم و مادر هر روزآب می شد، پرنده ها از من منصف تر بودند که قفس شان را که مادر باز کردند نرفتند هیچ نماند از مادر و پدر با آن همه یال و کوپال که میخواره شد و همه چیز بر باد رفته بود به دیدنش که رفتم مرا اشتباه گرفت و از پولی که دادم تعظیم کرد گفت پدر انتقام سخت تری گرفت و گریست و مرد توجیه می کرد یا راست می گفت؟ من درگیر این سئوال که زندگی به همه پیوسته ما چه ساده ترک می خوردو بر باد می رود. گفتم وقتی که می روی نگاه نکن به پشت سر که فقط قطره اشکی است که تو را از رفتن بازمی دارد.
شاعر راست می گوید:
آنکس که می رود منتظر نمی ماند


همزاد

هیچ نظری موجود نیست: