چهارشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۹

رنگ

دختر تماس گرفته و گریه می کند. استاد گفته نمی فهمی یا خودت را به آن راه می زنی! دختر گفته که من اینکاره نیستم استاد! استاد گفته خواسته مشخص است و نهایت کار خرد شدن این غرور تو...
مرد همینجور که کتاب می خواند فکر می کند به ماجرای دختر... مرد دیگر راه حل ها را مرور می کند و می گوید تحقیر بزرگی است چنین جنسی دیده شدن...
مرد از دنیای خاکستری می گوید. من به اینهمه رنگ فکر می کنم که هست! دنیا کوچک که بودم خاکستری بود بعدها از لابلای تصاویر و تلویزیون های رنگی دیدم که دنیا رنگ دارد! خانه ما اگر رنگ نداشت دنیا پراز رنگهایی بود که من با چسباندن تلق به شیشه تلویزیون می خواستم به شکل مصنوعی ایجادشان کنم.
نه دنیا خاکستری نیست. دنیا رنگ دارد مثل رنگ سورمه ای شلوار مصطفا، رنگ قرمز کاپشن چاملی، رنگ نارنجی و قهوه ای لباس های خسرو، رنگ آبی کاپشن محمد و رنگ لاک های فریده... دنیا پر از رنگ است سیاه و سفید نمی بینمش اما انصاف بدهید که خاکستری هم نیست!فقط خاکستری رنگی است که به عموم مردم می آید..

همزاد

هیچ نظری موجود نیست: