شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۴

هر كاري مي كني كه كمي از گذشته تكرار بشه كمي از باهم بودنها و....نميشه !
دوستانم هر كدام به نحوي مشغولند و من كه انگار همه اش در گذشته مانده ام ، نمي توانم باور كنم كه هر چيزي دوراني دارد !
بيشتر تنهايي بيرون مي روم و قدم مي زنم و برايم لذت بخش هم هست !!
پياده از خانه تا ميدون آزادي و برگشت هم از خيابون فردوسي و شاه بيكيان !!
خش خش برگهاي پاييزي زير پايم از هر موسيقي لذت بخش تر است !! لذت راه رفتن در هواي سرد در جاي تاريك !!
اما آنجا هم به گذشته بر مي گردم دوستاني كه دوستشان دارم !!!
همه اين شهر كوچك برايم نشانه اي از شماست ! همه جايش !!
دلم برايتان تنگ شده !!
حنا

هیچ نظری موجود نیست: