شنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۴

تف هاي متوالي

تف هاي متوالي
تو اين جامعه هر بار رو آدم تف مي اندازند. خوشبين باشم ميشه بعضي وقتها رو آدم تف مي اندازند.مثل وقتي كه يك نوجوان (پسر) از روي كاميون روم تف انداخت.البته من نبايد از كنار كاميون رد ميشدم.من بايد احتياط مي كردم.
مادر: الان وقتي نيست كه بيرون بري. نميشه به جامعه اعتماد كرد.
خواهرم هم كاملا تاييد ميكنه.
من: من هم جزئي از اين جامعه هستم.
اون موقع من يك نوجوان بودم و خواهرم به سن الان من .الان من به سن خوهرم هستم و حرفشو قبول مي كنم .متاسفم كه نتيجه اين چند سال تجربه بي اعتمادي من به جامعه رو منجر شد.كافيه كمي فرد بالاتر باشه(حتي بالاي كاميون) تا از موقعيتي كه داره سوءاستفاده كنه. انگار همينطوره. اصلا خادم مردم هم نمونه اي از خود ما مردم است.
مثل رييسي كه در اداره سر ميزشه موقع سلات ظهر كه ميشه مي رود تا نماز بخونه بدون توجه به اينكه فرد پيري منتظره تا هرچه زودتر كارش راه بيفتد ولي هميشه براش دبر وقته.و هوا هم خيلي سرده تو اين سرما اين فردپير بيرون ايستاده .نمي دونم چرا بيرونه شايد خجالت ميكشه بياد تو.ولي واقعا بيرون بود. انگشتانش رو به هم گره زده بود.احتمالا به خاطر گره در كارش بود.آره اون موقع ديدم كه اين نماز گزار روي صورت من و اين فرد پير تف انداخت.البته فقط من داخل بودم.راستي شنيدم از وقتي فرشيدي وزير آموزش و پرورش شده نماز در اداره ناحيه اينجا الزامي شده. ...
يا مثل زمانيكه پسر كوچكي را به فرزند خواندگي گرفتند. اي كاش هيچوقت اين كار رو نمي كردند. وقتي فقط تو رو به عنوان يك عروسك آوردند همون موقع بايد مي ديدم رو من تف انداختند!
به هر حال ظاهرا در اين جامعه هميشه بر صورت انسانهاي بي دفاع تف مي اندازند. اگه جزء انسانهاي بي دفاع هستيد يادتون نره وقتي بارون اومد حتما زير بارون راه بريد آنقدر راه بريد تا هيچي روتو ن نمونه.
پيازچه

هیچ نظری موجود نیست: