دوشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۷

آتش، انحلال ، آرزوها من و حرف های تو

اولین روزهای پاینده بود که یله در متن هایش مدام از آ و ب می نوشت و اینکه در یک رابطه چه میزان صداقتی لازم است هر کدام از دو طرف داشته باشند، اینکه حتی وقتی راجع به مسئله ای فکر می کنیم تا چه حد مختاریم آن را پیش خودمان نگه داریم و باز امیدوار باشیم که یک رابطه صادقانه باقی مانده است، در ذهن یله آن روز بیش از همه چیز شاید وجود یک رابطه صادقانه بود که همین صادقانه بودن اساسی باشد برای پایداری آن.
چقدر صادق مانده ایم و چقدر صادقیم در هر رابطه ای اعم از عاشقانه یا اجتماعی و یا حتی در بیان خواسته هایمان...
با تلفن که حرف می زنم به اعتراض می گویم این نفع شخصی اوست که تحت لوای آینده من توجیه می شود، من اگر مهمترین بخش این داستان باشم باز حق دارم در شکل داستان خودم دخیل باشم و او چه حقی دارد که برای من در این مورد تصمیم بگیرد حالا به هر بهایی که باشد، آرزوهای خودش یا دیگری و اینکه من پشیمان نشوم که اگر بشوم باز مسئله منم و این منم که از کرده خودم پشیمانم، نه اینکه در زمان حالی که وجود دارد من از رفتار او دلخورم.
محور همه حرفها روی آرزوهای همه می چرخید و قرار بود یکی قربانی شود یا من و یا آنها ، نمی فهمیدم که چرا همیشه باید یک جای کار بلنگد که بین من و نزدیک ترین هایم یکی باید خواسته هایش را ندید می گرفت و در داستان من این باز من بودم که باید گذشت می کردم.
گاهی وقتی کسی خبر از وقوع حادثه ای را بارها به تو می دهد تو خود گمان می بری که حادثه ای در راه است ، هر چند که در اساس حرف بر مبنای برداشت یکی بوده باشد و الان من...

خبر آتش گرفتن سینما جمهوری یا نیگارای سابق، خبری دیگر در حوزه سینما بود که بیشتر به حال و هوای سینمای ما می مانست و گمانه زنی ها که آیا بالاخره یکی سینما را آتش زد...
متن مصاحبه با علی مصفا را اینجا بخوانید.

درباره خانه فرهاد و جشنواره موسیقی و دلایل انحلال این خانه هم می توانید به اینجا مراجعه نمایید.

همزاد

هیچ نظری موجود نیست: