چهارشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۴

وقتي نمي تواني بخندي ، چرا بايد بخندي وقتي دلت گرفته و خسته اي چرا بايد وانمود كني كه هيچ اتفاقي نيفتاده .
آره همه اش در گذشته ام چون هر بار كه خواستم حالي را شروع كنم نشد ، به همين سادگي ،نشد تواناييش را نداشتم و اينكه بلد نبودم مهم نشدنش بود !
" رفتار دموكراتيكت در فضاي غير دموكراتيك پذيرفته نمي شود ."
وقتي كه فارغ بال مي خندي ، قهقهه مي زني ، وقتي كه مي خواهي خودت باشي وقتي كه ... به تو هم حق مي دهم باور كن همه حق دارن و من ؟؟؟
"آره نا مردي شده ، مي خواستم همان روز به تو بگم ، گفتم ناراحت ميشي ."
ولي براي من طوري ديگه اي بوده...
بگو توجيه ، شعار يا هر چي كه ميخواي ! تو كه راحت حرف مي زني.
چرا هر كس مي آيد سريع پس زده مي شود ، مي دانم ، نه! نمي دانم ، اگر مي دانستم حال و روزم اين نبود!
" نهاد همه آدم ها بر بدي ست ؟!"
راستي واقعا اين طوره؟

حنا

هیچ نظری موجود نیست: