شنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۵

من و همزاد سمنانیم با هم خونه گرفتیم ،یه سوئیت 35 متری، اولین باره که تو یه جا به این کوچیکی زندگی می کنم وتجربه زندگیم بدون پدر و مادرم تنها توی یه شهر دیگه !ا
همزاد صبح بعد از گوش دادن رادیو BBC و غر زدن به من که چقدر می خوابی ساعت 7.5 سر کار می ره و من می مونم و حوضم و سر زدن به شهرک صنعتی ، آخه من هنوز بیکارم و جویای کار.
همه نعجب میکنن که چطور خانواده راضی شدن فقط می تونم بگم به سختی واقعا به سختی بایدتمام تلاشم رو بکنم که بر گشت نخورم هر چند که این احتمال خیلی وجود داره !بیکاری کمی اذیتم می کنه ،چند جا در خواست دادم و یک جا هم مصاحبه دادم همه می گن که صبر کنم !
حنا

هیچ نظری موجود نیست: