شنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۵

خوب مگه چیه؟!! آدم بعضی وقتها اشتباه میکنه دیگه، اشتباه کردن که ایدز نیست آدم خوب نشه!! میشه آدم جبرانش کنه، نفهمیدن اشتباه و قبول نکردن اون اشتباه از هر چیزی بدتره. من اعتراف میکنم که اشتباه میکنم و سعی میکنم که جبرانش کنم. اینم یکی از چیزاییه که میشه ازش لذت برد. مثل تغییر کردن رفتارم که برام لذت بخشه، پی بردن به اشتباه هم یه جورایی خوبه.
فقط یه کمی میترسم که نکه بعضی چیزا رو نتونم جبران کنم. میگن خدا هم (بر فرض وجود!!) تا یه جایی آدم رو میبخشه. نمیخوام وقتی تو چشاتون نگاه میکنم حالتش عوض شده باشه بخاطر اشتباه من. به یه تناقض رسیدم. اینکه من میگم از تغییر لذت میبرم و دوست دارم خودم رو عوض کنم ولی از عوض شدن نگاه شما نسبت به خودم میترسم! از اینکه من همون نوبادی نباشم! از اینکه با یه چیزی مثل ".......... ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!!!!!!!!!" بخواهید چیزی بگید ولی نگید. این جمله ای که فقط از علامت سوال و نقطه و علامت تعجب تشکیل شده نگرانم میکنه. خیلی زیاد. من با یه رفتار نسنجیده باعث به وجود اومدن اینهمه علامت عجیب و غریب شدم. باید چیکار کرد؟ چیکار کنم تا پشت این علامت ها رو ببینم؟

حنا میگه من یکبار گفتم و تاوانش رو دادم. اما من هزار بار میگم و تاوانش رو میدم. میدونید؟! ممکنه، احتمال داره، شاید، بار هزارم نوری شاید، دیده بشه. نوری که چند بار فکر میکردم دیدم اما سراب بود!

میدونید لامپ برق چطور اختراع شد؟ ادیسون 999 بار شکست خورد. اما بار هزارم، دنیا رو روشن کرد..........!
nobody

هیچ نظری موجود نیست: