سه‌شنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۷

زندگی، رمان و دنیای واقعی

وقتی که آدرس داستانش را می گذارد و بعد می پرسد داستانم را خوانده ای ، می دانم که باید نظری بدهم، اینکه چه نظری باشد مهم است چون باید برای کسی نظر بنویسم که ادبیات و نقد را می شناسد و من نه چنان داستان شناسم و نه چنان نقد نویس، گیرم که رمان زیاد خوانده باشم حالا از هر کسی اعم از داستایوفسکی و تولستوی و کوندرا و کالینو و مارکز و دولت آبادی و معروفی و... رمان خواندن از علایق زندگیم بوده و دنیای رمان ها دنیای که با بستن هر کتاب تازه آغاز می شد و این درگیری ذهنی به خصوص بعد از داستان های کافکا و سارتر و کوندرا...
محسن نعمتی می گوید داستان های ایرانی را دوست ندارم، ادبیات خارجی برایم جذابیت بیشتری دارد تا آنچه تحت عنوان ادبیات ایرانی می شناسیم ،هدایت را کنار می گذارد و بقیه را چندان دلچسب نمی داند، تمام راه را تا کلکچال و از آنجا تا شیرپلا درگیر این مسئله ایم که چه چیزی باعث می شود که ادبیات ایرانی برای عده ای فاقد جذابیت باشد و م. آ به فقدان نظریه اشاره می کند، اینکه رمان نویس و داستان نویس غربی بر پایه یک نظریه داستان را جلو می برد و داستان نویس ایرانی بیش نقلی از ماجرا دارد و همین است که نمی تواند برای قشر دانشجو و روشنفکر جذابیت داشته باشد، بر همین مبناست که او هدایت را جدا می کند و... داستانش در فضایی سورئال بود و این تغییر گفتار از محاوره ای تا ادبی و این تک گویی های مدام و شعر میانه داستان، تا به خانه برسم چند باری داستان را در اتوبوس می خوانم، دلم می خواهد موهایم... با گوینده یکی می شوم و جدا و بعد با یک نوع پیوستگی و ... داستان تا به انتها برسد همه تغییر موضع داده اند.

مصاحبه با نماینده ولی فقیه در سپاه را در اعتماد می خوانم ، گفته هایش درباره انتخابات و دموکراسی افراطی در زمان خاتمی خواندنی است.

دفتر کانون مدافعان حقوق بشر در ایران پلمپ شد

همزاد

هیچ نظری موجود نیست: