چهارشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۷

بهشت و مادران

اتوبوس پر از د ود می شود، این چندمین بار است که دچار این معضل شده ام، دود که ذره ذره بیشتر می شود و به تدریج کل فضای انتهایی را می گیرد.
دختر می گوید به احمدی نژآد رای می دهم، زن می گوید شجاعت دارد و من فقط از نرخ تورم می گویم، برگه ها را باز می کنم درباره تعامل جنبش زنان ایران با دیگر جنبش های جهانی، گفت و گو از دکتر نیره توحیدی در مدرسه فمینیستی.
زن چادری است، سنتی است برگه ها را نگاه می کند و بعد می گوید این مدرسه فمینیستی ، یک مدرسه واقعی است، سعی می کنم تا جایی که می دانم برایش توضیح دهم و بعد او از تجمع زنان می گوید و خواسته ها، قبول دارد که حق دیه برابر و حق حضانت دارد، اتوبوس به پارک وی رسیده است و من پیاده می شوم.
آناهیتا رسیده است، باز تهوع و .... می گوید اگر بهشتی باشد درست می گویند که زیر پای مادران است و من با صدای بلند می خندم.

همزاد

هیچ نظری موجود نیست: