زنگ در به صدا دراومد من از جا پریدم بابام در رو باز کرد صداش شنیدم که میگفت واسه کیه؟خیلی خوشحال شدم اخه یه حسی بم میگفت این پستچی بوده و واسه من نامه اورده اخه می دونین خیلی وقت بود منتظر نامه یه دوست بودم ولی افسوس از اون از جا پریدن من
که نه نامه ای در کار بود و نه پستچی مثل اینکه این روزا دوستام سرشون خیلی شلوغ
.
نه هرگز شب را باور نکردم
چرا که
در فراسوهای دهلیزش
به امید دریچه ای
دل بسته بودم
تنسی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر