یکشنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۴

براي دوستم ....
دركامنت يكي از متنها نوشته بود " حداقل انتظار معذرت خواهي داشتي ..." به خاطر پاك شدن مطلبت ، راستش را بخواهي اصلا نمي دانم كه چه اتفاقي افتاده !!! كاش مي شد كمي واضح تر صحبت مي كردي مي داني چيزي كه هميشه منو اذيت مي كنه ، اينه كه كساني رو كه دوست دارم و برام اهميت دارن را برنجانم ممكن از خيلي جهات اختلاف نظر باشه كه حتما همينطوره ولي ناراحت كردن آنها ... چون دوستي رو مقدس مي دونم!!
دوست خوبم من نمي تونم زياد كانكت بشم از طرفي زياد هم به گشت و گذار و كار با اينترنت وارد نيستم ، خيلي وقتا شده يه مطلب رو پاك كنم يك بار زدم وبلاگ رو داغون كردم كه يله سراسيمه و آشفته بهم زنگ زد و مي خواست بدونه چي كار كردم !!!! اين ام از بي سوادي ما كه كار دستمون مي ده ! به هر حال اگه ناراحتت كردم ببخشيد !!
اما در كامنت ديگري گفته بودي " اين تكه اي را كه ما فراريش داديم الان كجا راحتتر است ! با اينكه ما مجبورش كرديم كه بدون ما فشار كمتري روش باشه فرق مي كنه "
نمي دونم تو با محسن حرف زدي يا نه ؟! ولي باور كن همه اش اينطور نبود ، بعضي وقتا شرايط خود آدمه كه تغيير ميكنه !
ما همه باهم دوست هستيم و در مقابل هم مسؤ ل و اين مسئوليت بطبع انتظاراتي را خواهد آورد !!!!! و حالا اين انتظارات چيه رو هر كس براي خودش تعريفي داره و جاي صحبت زياد !!!
حنا

هیچ نظری موجود نیست: