شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۴

درست مثل هفت سال پیش بود!

درست مثل هفت سال پیش بود! همان صورت، همان مدل مو، همان سن و حتی روی همان صندلی مخصوص خودش نشسته بود! داشتم از خوشحالی پر در می‌اوردم. البته کم کم متوجه شدم که او من را نمی‌بیند و فقط من او را می‌بینم! بقیه بچه‌ها هم بودند.
درست مثل هفت سال پیش بود! همان کلاس، همان مدرسه. آه! چقدر عجیب و حتی احمقانه بود.

امروز پس از اینکه سه روز با دوستان نسبتا قدیمی‌ام بودم، خواب عجیبی دیدم!
درست مثل هفت سال پیش بود! دوستانم در کلاس نشسته بودند و سیر تماشایشان کردم؛ خیلی زود از سیر تماشا کردنشان سیر شدم و از خواب پریدم!
آخه می‌دونی چیه؟! من از کل 12 سال تحصیل در مدرسه فقط 2 تا عکس دارم! یکی مربوط به دوره دبستان و یکی هم اول راهنمایی! شدم مثل کسی که در به در به دنبال گذشته گم شده‌اش می‌گرده!
اما این دوستم که اسمش را هم به خاطر نمی‌اورم، درست مثل هفت سال پیش بود!


پاینده ایران
یله

هیچ نظری موجود نیست: