دوشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۴

برای شما...

اینبار حرفی برای زدن ندارم ولی:
مینویسم برای
تنسی که 26 روزه دارم براش نامه مینویسم و 12 صفحه نوشتم ولی هنوز حرفهام توم نشده...
برای یله که میدونم هر روز بارها پاینده رو باز میکنه به امید مطلب جدید، پست جدید...
برای حنا با همه مهربونیهاش که حاضره بجای همه دنیا بگه ببخشید تا تو (دوستش) یه لحظه ناراحت نباشی...
برای مسافر کوچولو که پیش داداشش نیست و سرخودشو حسابی گرم کرده...
برای پن که مهربونه و دوست داشتنی...
برای جودی که خیلی نمیتونه به پاینده سر بزنه...
برای نوبادی که امیدوارم این روزها توی شهر هسته ها و نیسته ها کنار حنا و مسافر کوچولو و همزاد فروغ روزهای خوبی داشته باشه...
برای چاملی که این روزها خیلی کار داره و خسته شده، و بهش میگم اگه هنوز یاد خاطرات گذشته ام به خاطر اینه که ازشون نیرو میگیرم، روزهایی که خاطره ها اذیتم میکردن تموم شده... حالا دیگه بهم انرژی میده یاد اون روزهای قشنگ...



مینویسم برای اینکه به همه شما بگم دوستتون دارم...








کورماز

هیچ نظری موجود نیست: