دوشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۴

او مرد!

امروز او مرد! او یکی از فامیل های دور ما و دوست صمیمی پدرم بود. چند سالی بود که ندیده بودمش؛ اما استخر سوناهای دوران کودکی من همراه با خوشی و خنده و همراهی های او بود. به همراه برادرش در دو وزن نزدیک به هم، حدود سال 90 قهرمان فول کنتاکت جهان در ژاپن شد. شاید از معروف ترین ورزشکاران جنوب شهر تهران باشد!

به هر حال او مرد! شاید اگر این خبر را نمی‌شنیدم و هیچ وقت کس دیگری هم خبری از او به من نمی‌داد، من نیز طلب خبر خاصی از او نمی‌کردم! اما از این‌که او مرده است، شوکه هستم.

او مرد! اما تصور مرده او دشوار است! گاهی، هر چند مطمئن هستم که کسی مرده است، او را مرده نمی‌دانم؛ نه این‌که بخواهم، نمی‌توانم!

او مرده است! چند ساعت دیگر باید به منزلشان برویم. از این‌که باید صورت خانواده بسیار زیبا‌روی دایی‌ام را گریان ببینم، مضطربم.

او که صورتی بسیار زیبا و اندامی منحصر به فرد داشت، مرد! شاید شما هم نام او را شنیده باشد. نامش با شاگردان بسیار زیادش زنده می‌ماند.


پاینده ایران
یله

هیچ نظری موجود نیست: