سه‌شنبه، آبان ۱۰، ۱۳۸۴

از این پس چمن خنک میدونی که شرق تهران بود را بیشتر دوست خواهم داشت.
یک قرار خیلی ساده ولی لذت بخش... .

solo piano گوش می‌کنم و از اینکه لحظاتی با آرامش کتاب می‌خوانم و به گفته‌های رییس جمهوری که از یک کودک فقط تحلیل هایش را به ارث برده است، نمی‌اندیشم، شادمانم!!!

در سرزمینی همه کورند، کوری سفید؛ همه چیز را سفید می‌بینند و کورند. هر کور محق است در هر جایی که دوست دارد مدفوع کند و از هر جایی که دوست داشت غذا بخورد و هر که را ندیده پسندید، به آغوش بکشد! تصاویر رمان کوری پیش چشمانم است و به سرزمینی می‌اندیشم که با همه زیبایی هایش به گندابی بدل شده است که باید خیلی مراقب بود تا پا بر مدفوع دیگری یا حتی خودت نگذاری!

داستان اینجا به پایان نمی‌رسد! اینکه به طور متوسط در 11 ماه گذشته هر سهامدارایرانی (از مجموع 2.5 میلیون سهامدار) حدود 3 میلیون و ششصد هزار تومان از دارایی‌اش کم شده است، چندان مهم نیست! دوستت می‌دارم را به قیمتی بسیار ارزان می‌فروشند و در رکود این بازار حقیقی، شغل کاذب عاشق پیشگی و دوستت دارم‌ها مشتریان با ارزشی دارد. حجره های این بازار خوراکی را می‌فروشند که به مدفوعی منجر می‌شود که در خیابان پا بر آن می‌گذاریم!


یله

هیچ نظری موجود نیست: