سه‌شنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۴

راستش ديگر نمي دانم از چه ، كجا و چطور بنويسم ! يا حتي ديگر از خودم هم ؟
بعد از كشمكش هاي دروني كه با خودم داشتم انگار كمي آرامتر شدم جواب سوالات خيلي ساده را نمي توانستم پيدا كنم ، در صورتي كه همين سوالات قبلا به صورت تئوري برايم براحتي قابل حل بودند . اما در عمل خيلي سخت و مشكل و غير قابل حل!!!!!!!!!!
خوشحال باشم يا ناراحت؟؟؟!!
او ضاع دور و اطراف هم كه خودتان بهتر از من خبر داريد هر روز ايران در يك گوشه اين دهكده محكوم به نقض حقوق بشر وووو...
ميشه و به قول معروف " هر دم از اين احمدي ن‍ژاد بري مي رسد ."
از اين هم بگويم كه ديگر براي خرقان رفتن هم بايد اضطراب داشته باشيم !
- يه جوري بريم كه جلوي محوطه پياده بشيم و سريع بريم تو تا كسي مارو با هم در حال پياده روي نبينه !!
حالا با اين اوضاع كيه كه از رو بره قراره جمعه بريم و جاي همتون هم خالي !!! خاليه خالي!!
در مجموع باز هم همه چيز خوبه چون هستيم و هنوز نگران هم ميشيم و منتظره همديگه ايم !!
حنا

هیچ نظری موجود نیست: