شنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۴

فكر مي كردم قضيه ساده تر از اين حرفا باشه. مرگ يك انسان ِ نظامي يا غير نظامي ،اوني كه در نزد خداوند به جان ارزد ،هميشه برام يه فاجعه بود و مرگ هر انسان جهاني فرو ريخته، نابود شده!. من گفتم .ولي همين حرف ِ ساده رو هيچ كس نفهميد.
هيچ كس...
من هم نمي فهمم .
اين كه يه بچه ي 7-8 ساله به جرم عقايد ِ پدر و مادرش محكوم به نبودن ِ. اون بايد از اين دنيا حذف بشه .خودش و دنياش. انساني كه جهان اي است. نمي خوام قضيه رو بي خود رومانتيك كنم تا مثلن ياد ِ فرياد ِ هراس ِ دم ِ مرگ تو چشم هاي 7-8 ساله بي افتين. نمي خوام... نمي دونم چي بگم.
روزِ سه شنبه همين هفته 23/8/84 فرار ِ تو دانشگاه صنعتي شاهرود ِ يادواره ي شهداي استشهادي ِ فلسطين برگزار بشه. وبعد در پايان جلسه از علاقه مندان واسه شركت تو گردان هاي حملات ي استشهادي(انتحاري) ثبت نام كنن. اگر چه اسم ِ اين جريان به نام ِ بسيج ِ دانشجويي ي ولي دسته ي قدس ِ سپاه و دار و دسته ي مصباح همه كارن . قراره تالار ِ شقايق ها رو از شب قبل در اختيار شون بذارن و كل ي اجراي برنامه رو هم اونا در دست بگيرنِ. حتي تا حالا سخنران جلسه سردار قاسمي ِ معروفه.
كسي مي دونه اين جا چه خبره ؟ اين ثبت نام ها واسه كلاس هاي خياطي يا گل دوزي نيست. ببينيد؟ قضيه همين قدر مسخره است يا من بي خودي ....
در و ديواراي دانشگاه و كه نگاه مي كنم تو سرم مي كوبن: " فلان قدر كشته توسط ي فلان قدر از شهداي استشهادي" و مثل ِ يه پوستر ِ رنگي ، از تفاوت ِ عدادا به خودشون مي بالن. 55000 كشته و زخمي صهيونيست در برابر مثلن 80 شهيد ِ استشهادي.
عكس ِ زن ِ 22 ساله ي فلسطيني با بچه اش و حرف هايي كه با مسير هاي دانشگاه دور سرت چرخ مي خورن. هيچ حرفي از اين نيومده كه تو اين حملات نظامي ها كشته و زخمي شدن.چيزي كه مهم ِ مرگ ِ ...
نمي دونم من واقعن نمي فهمم. من براي مردم اين جا عجيبم. حرف مي زنم ولي هيج كس حرفم و نمي فهمه.
خدارا! خدا را!...
شازده كوچولو

هیچ نظری موجود نیست: