1) رسم بر این است که زائران برای سرگرم شدن و بیکار ننشستن در امامزادهها به حاشیههای مفاتیح و ادعیه پناه میبرند. "بنابراین هرکس این عبارت را می خواند، ده بار از روی آن بنویسد و . . . " نمونههای مشابه این جمله را ما زیاد دیدهایم و حتی صندوق پستی خانههایمان نیز از برگههایی با این محتوا در امان نیستند!
2) زمانی که مهاجرانی وزیر جنجالی دولت خاتمی نقدی بر کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی نوشت، منتقدان جرات نداشتند بیان کنند که نقد کتاب بدون وجود خود کتاب بی معنا است. به هر حال در آن سالها اولین و آخرین نوشته درباره کتاب آیات شیطانی همان کتاب بود!
3) عالمی فرهیخته کتابی مینویسد که به دلیل ارزش علمی آن سروصدا میکند. شیخی از شاگردان استاد بر کتاب حاشیه مینویسد و کتاب شیخ چون حاشیهای بر کتاب استاد است طرفدار پیدا می کند و کتاب استاد از نظر مخاطب در جایگاه بعدی قرار می گیرد!
4) نزدیکترین مسیر بهترین مسیر است! این را در قضیهای به نام حمار سالهاست که به دانشآموزان در مدارس میآموزند.
5) سادهگزینی و انتخاب دم دست ترین گزینه ها آفتی است که گریبانگیرمان شده است. به قول یکی از دوستان انتخاب بهترین و نه نزدیکترین مسیر در زندگی مهارتی است آموختنی که در مدرسه به ما نیاموخته اند و به کودکان امروز نیز نمیآموزند!
اگر چه برای تولید محصولی از نقطه A شروع کردهایم و در پایان به نقطهZ رسیدهایم؛ قضاوت کردن فرایند تولید بر اساس محصول که Z است، خردمندانه به نظر نمیرسد. فرایند متشکل از 26 مرحله بوده است که تحلیل بر اساس نقطه پایانی یا Z راهی است به سمت تقلیل دادهها و نیز ارزیابی شتابزده!
هنر حاشیهنویسی هنری زنده و تحلیلی بالا محور و پایان محور تحلیلی مقبول است!
یله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر