شنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۹

باغ وحش

باغ وحش نروید.
این را متفق القول بودیم در صحبت با دوستان...
راه می رفتم در سلول و با هر چند قدم تمام می شد و باز دیوار بود و دیوار و یک پنجره ی کوچک،مرور می کردم با خودم قدم زدن در خیابان و حس در قفس ماندن حیوانی را داشتم که در آرزوی آزادی است و رها شدن در ... این سه نقطه را هر جور بخواهید می توانید پر کنید چون به هر جایی اطلاق می شود جز همان چهاردیواری.
حیوان حتی جا برای خوابیدن نداشت. همه گرفته، مغموم، به مرد گفتم از دیدن قبرستان هم بدتر است این باغ وحش که من هرازگاهی هوای قبرستان رفتن می کنم و گذشتن از میان قبور اما هیچ میل دوباره ای از رفتن به باغ وحش در من ایجاد نخواهد شد..
غرفه های یوز ایرانی و حمایت از آن شاید بهترین بخش این بازدید بود و دیدن دوستان قدیمی که از دیدنشان خوشحال شدیم که از دیدنمان خوشحال شدند و جز این چه می خواهیم.

هیچ نظری موجود نیست: