شنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۴

حرم


حمله
در حرم نشستم.منتظر مادرم هستم تا بياد و با هم برويم خونه. حرم مثل هميشه غمگينه.رفتن به حرم بعضي وقتها ناجور ميشه وقتي كه شلوغه.اين موقع ها همه حالت حمله كننده پيدا مي كنند.همه براي دعا كردن حمله مي كندد.شايد امام رضا بهشون جواب بده.همه محتاج دعايند.تو دوري و نمي بيني.ما نزديكيم و كوريم.نه تو ميبيني مگه نه!از همون اول مي ديدي.براي همين هم دوست داشتي ...
دعا كردم ولي...
انگار توي حرم مردم تندخو ميشند.تحملشون كمتر ميشه.همه منتظرند تا دعاشون مستجاب بشه.مردم به مستجاب شدن دعاها نياز دارند.براي همينه كه موقع نزديك شدن به ضريحت حاضرند ديگران رو بكشند.زني را مي بينم كه شناسنامه اش رو بالا گرفته و با صداي بلند دعا ميخونه.اومده بودم دعا كنم. دوباره براش دعا مي خونم.دوباره براي خودم هم دعا مي كنم.
just clean your money maker
جنتي ميخواد خودشو بندازه تو حرم.نميدونم چرا؟مراسم غبار روبي كه تموم شده.مگه اون هم با رهبر و واعظ طبسي حرمو غبار روبي نكردند؟ موقع غبار روبي داشتم به بوي گند فاضلاب بلوار طبرسي فكر ميكردم. ...
زنگ
دارم چادرم رو درست ميكنم.درست لحظه اي كه دارم روسريمو ميگذارم سر جايش، آخوندي كه اونطرفتر نشسته با نگاهش به سمتم حمله ور ميشه.توي سرم زنگ ميخوره. فورا رومو برميگردونم. ميخواست براي يه دختر و پسر صيغه بخواند تا به هم محرم بشند

پيازچه

هیچ نظری موجود نیست: