جمعه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۴

برای مرواریدهای به قول مردم شهرمون (همون هسته ها و نیسته ها ) سر منزل نو مبارک !! وبلاگ با نام جدید_ پاینده!هر چند راجع به اسمش با ما مشورت نشد ! به هر حال به قول دوستی که الان نمی نویسه حالا به هر دلیل مهم نوشتنه ! چند وقتیه که از نوشته هام بوی ... میاد و این نوشته ها بعضی از دو ستام رو ناراحت کرده یه روز هاپو یه روز تنسی یه روز ...در هر صورت ببخشید ! شاید این هم یه سری از درد سرهای نوشتن تو وبلاگ باشه حرف همه رو گوش دادن . شاید بد جنسی باشه ولی نمی دونم که چرا خوشحال شدم که کسانی هستند که هنوز در لحظات غم شریک می شوند ! این هم نوعی خود خواهییه نه ! خوب چی کا کنم خوشحال شدم !! برای اشک های مرواریدی دوستم در دور دست که به من نزدیک است !!!برای او می نویسم با تمام وجودم به او می گویم که : "عبور باید کرد هم نورد افق های دور باید ش و گاه در رگ یک حرف خیمه باید زد عبور باید کرد و گاه از سر یک شا خه توت باید خورد " و برای خودم می نویسم "همیشه با نفس تازه راه باید رفت " و به خودم می گویم : "وسیع باش ، تنها و سر به زیر و سخت " دوست دورم ولی نزدیک ، چه بهایی را برای اشک های مرواریدی_ غلطان بر گو نه های کوچک و قلب _ بزرگت بپردازم !! چه بهایی !!!!!! من هیچ ندارم به جز ، تمام _ احساسم در یک شب بهاری اردیبهشتی ! نفس _ عمیقی کشیدم و ریه هایم پر از هوای تازه اتاق که پنجره اش به یک شب بهاری اردیبهشتی باز می شود می کنم !! پر پر پر پر !!!!!!!!! پنجره ای به افق های جدید . " عبور باید کرد من مسافرم ، ای باد های همواره ! مرا به وسعت تشکیل ابر ها ببرید مرا به کودکی شور آبها برسانید " به تو چه بگو یم دوست_دور ولی نزیکم !تمام احساس امشبم را به تو می دهم شاید بگویی چه .... ولی به قول یله گفتن کا فیه ! چشم های خسته ام را می بندم و با خود می گویم " کجاست سمت حیات " و به خودم جواب می دهم به همین نزد یکی ، خودم ، خودم ، خودم و..... فردا صبح حرکت می کنم اول کمی راه رفتن بعد هم کمی دویدن ، سر کار و ساعت دو هم تدریس دارم شب هم که با بچه ها می رم کنسرت ! " نگاه مرد مسافر به روی زمین افتاد -چه سیب های قشنگی ! حیا نشئه تنهایی است و میز بان پرسید : قشنگ یعنی چه ؟ - قشنگ یعنی تعبیر عاشقا نه اشکال - و عشق تنها عشق - ترا به گرمی یک سیب می کند مآ نوس " - پا ها یم را در جو ی آب _ ... می گذارم وبه افق های تازه در چشمهای ننه صفیه و افق های دور دیگردر دور دستها نگاه می کنم !!! - حنا هر کاری کردم نشد که برم وبلاگ جديد ! هيچکس هم نبود که از ش بپرسم ببخشيد!!!! و از اونجايی که بايذ می نوشتم داخل وبلاگ قديمی ريختم ،يله جان زحمت اين رو هم بکش!!! با تشکر حنا

هیچ نظری موجود نیست: