سه‌شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۴

چرا به معين راي مي‌دهم؟

با امروز حدود كمتر از سه هفته به انتخابات رياست جمهوري باقي مانده است. قبول دارم كه اين انتخابات مثل بقيه انتخابات برگزار شده در اين كشور ماهيت دموكراتيك ندارد. من هم مثل بقيه به رد صلاحيت گسترده(مخصوصا ابراهيم يزدي) و ناممكن بودن شركت زنان در انتخابات(مخصوصا اعظم طالقاني) معترضم. مثل بقيه هم مي دانم با شركت در انتخابات مورد سو استفاده‌ي راستگرايان و مرتجعان قرار مي گيرم، چون ايشان در هر صورت در آماري كه با افتخار دليل بر مشروعيت خود مي دانند ، اعلام مي دارند كه مثلا 60 درصد در انتخابات شركت كرده اند. اين را هم مي دانم كه انتخاب معين مي تواند مثل هر كار ديگري اشتباه باشد، اما به دلايل زير بهتر مي دانم در انتخابات شركت كرده و به معين راي بدهم:
1- سياست چنانكه ماكياول بهتر از هر كس نشان داده است عرصه‌ي امتياز دادن و امتياز گرفتن است و گزاره هاي اخلاقي در پيشبرد اهداف سياسي چندان توانايي ندارند. البته اين را به مفهوم توتاليتر و مستبدانه اش مراد نمي‌كنم. خردمندي و خرد مداري شرط اساسي هر گونه سياست‌ورزي است و سخن ماكياول هم به دور از تعابير سواستفاده جويان همين است. گرچه تماميت خواهان و مستبدان چندان هم نيازي به ماكياول ندارند چون آنها به هر طريق روش زورگويانه خود را به كار مي برند. اما سخن من آن است كه در سياست ورزي بايد احساسات را نديده گرفت و منطقي عمل كرد و به سود وزيان كنشها وتصميم‌ها انديشيد.
2- با توجه به اين مطلب فكر مي كنيد اين روش منطقي‌ است: شركت نكردن و راي آوردن(در بهترين حالت) هاشمي رفسنجاني . مرد مستبد و از نظر مالي واخلاقي فاسدي كه همه خانواده‌اش تا خرخره در رانت خواري پيش رفته اند. مردي كه جنايتكار جنگي محسوب مي شود و در تداوم جنگ به دليل زياده خواهي هايش و جاه طلبي هايش مشهور است. كسي كه در هر يك از كشتارهاي بزرگ نقش داشته و در حذف هاي سياسي هميشه عمل كرده است. (سال 60 و 67) كسي كه قتلهاي زنجيره اي در دوران رياست جمهوري او روي داد. سياست مدار زياده‌خواهي كه در خطبه هاي نماز جمعه ها رسما به تحميق توده مي پردازد و.... وضع ديگر كانديداهاي راستي اگر از اين بدتر نباشد بهتر نيست: رضايي جنايتكار، قاليباف كودتاچي و زورگو، لاريجاني سپاهي و مستبد و در نهايت احمدي نژاد مردم خر كن.(از كروبي و طرح پنجاه هزارتومني اش حرف نزنم بهتر است)
3- به علاوه با راي ندادن تنها اعتراض خود را نشان داده ايم كه هيچ نتيجه منطقي در بر ندارد و مطمئن باشيد با توجه به واقعيتهاي امروز دنيا هيچ راهي براي بر اندازي نيست. وضع امروز ايران از نظر فضاي سياسي خيلي بهتر از كشورهايي چون ازبكستان، كره شمالي، كشورهاي عربي و... است. اين را پذيرش ايران در WTOو بهبود روابط هسته‌اي نشان دادند. از طرفي با راي آوردن يك مستبد باهوش مثل رفسنجاني به راحتي با آمريكا مذاكره مي كنند( مثل ازبكها) و آنگاه در داخل پدر همه در مي آيد. تازه، در صورت بر اندازي چه آلترناتيوي داريم، اپوزيسيون ذليل(سلطنت طلبها) و پر هارت و پورت(مجاهدان) يا يك نيروي بيگانه؟ در هر دو صورت به كودتاي سهمگين نظاميان داخلي فكر كرده‌ايد؟ به اعتراضهاي شديد بنيادگرايان سوار بر امكانات كه كم هم نيستند انديشيده‌ايد؟ و در نهايت هم چه تضميني داريم كه چرخه‌ي ‹‹استبداد-شورش- استبداد›› تكرار نشود؟؟
4- مي‌گوييد، معين هم در اين نظام بوده است. قبول دارم اما نه به شدت اسمهاي بالا. شايد هم مي گوييد، مگر خاتمي چه كرد كه معين بكند؟ اين را هم قبول دارم اما ضمن قبول خطاها و بهتر بگويم خيانتهاي خاتمي به راي بيست مليوني( كه مي توانست همچون يلتسين اصلاحات را تا براندازي كامل پيش ببرد والگوي انقلابهاي مخملي شود و نشد چون در نهايت خودش آخوند بود)بله ضمن قبول همه‌ي اينها از شما مي پرسم: شرايط دشوار پيش از خاتمي را مي پسنديد كه بزرگترها بهتر يادشان است يا ادامه اصلاحات را مي خواهيد؟ البته من هم قبول دارم خاتمي و دور و بريهايش كمترين نقشي در اصلاحات داشتند و اگر هم تغييري بود نه در دولت كه در سطح جامعه‌ي مدني و از پايين بوده است. اما شما بگوييد در كدام دوران مردم جسارت داشتند كه اين همه دولت را نقد كنند؟( البته اين در بعضي جاها به ضعف دولت خاتمي هم بر مي گشت‌[وايمار ايران]) اما كيست كه آزادي نسبي مطبوعات، NGO ها، نشر و ديگر عرصه هاي فرهنگي را نبيند؟ باز تاكيد مي كنم بيشتر اين دستاوردها ربطي به خاتمي ندارد ولي او حداقل مانعي نبود.
5- شماري از برجسته‌ترين روشنفكران از معين حمايت كرده اند، مهمترينشان خشايار ديهيمي است. تحكيم راديكال( مدرن علامه) هم اعلام آمادگي كرده است. خب اگر من به عنوان يك كنشگر سياسي بخواهم منطقي باشم بايد حرفهاي چه كسي را گوش كنم؟ در نظر داشته باشيد كه اين نگارنده كاملا سكولار است و نه به ولايت فقيه اعتقادي دارد و نه حتي به[...] از طرفي هم هيچ نفع شخصي از كانديداي خاصي نمي برد و البته همه‌ي ايشان را (مثل البته بقيه مردم) در سكوت در برابر فاجعه كشتار 67 محكوم مي‌دانم. اما فكر مي كنم راي ندادن شبيه همان بلايي را سر ما مي آورد كه خالي كردن شهر در سال 32 بر سر مصدق آورد و استبداد محمدرضايي را حاكم كرد.زمان كم است دوستان، معين پتانسيل لازم را ندارد و من با گرو گذاشتن آبرويم پيش شما دوستان اين نوشته را نوشتم. ميدانم كه احتمال راي نياوردن معين كم است اما فكر مي‌كنم كاري كردن در اين روزهاي دشوار بهتر از آرام نشستن است و البته پشيمانيي شبيه پشيماني كساني كه پشت مصدق را خالي كردند را نمي پسندم.ضمن اينكه اين تصميم امروز من است و هنوز دوهفته به تصميم نهايي و اصلي باقي مانده است( با توجه به اينكه اصلا نمي‌خواهم معين يا خاتمي را به بزرگمردي چون مصدق تشبيه كنم وتنها شرايط را مي‌سنجم) راستي شمايي كه نمي خواهيد راي بدهيد دلايلتان چيست و كدام اهداف را مي‌جوييد؟؟ شما هم بنويسيد.

در پايان آزادي اكبر گنجي را به همه آزادانديشان تبريك مي گويم
با پوزش از تطويل كلام و با اميد و اعتمادهاپو

هیچ نظری موجود نیست: