دوشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۴

من فرار می کردم!
دومین زبان سومین سرش را به بیرون پرتاب کرد! اقبالی بود! بلعیده نشدم!
چنگال را در آسمان دیدم!اقبالی بود! فاصله دو ناخنش بر من فرود آمده بود!
من فرار می کردم!
ریسمانش را در آورد! سرم را به زمین کوبیدم! ریسمان نه! زبان و چنگالش را
با هم می خواستم! ریسمان اما نه!
بویی به مشامم رسید! بویی نبود! بویایی به مشامم رسید!
از تمامی ناخوشایند ها می توان گریخت: دیدنی، لمسی، شنیدنی، خوردنی!
اما چند ثانیه بو نکردن بوی گند، نتیجه اش خفگی است؛ هوا نیست!
پاینده ایران
یله

هیچ نظری موجود نیست: