شنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۴

بهشت تو بوی گند می دهد!

من از بهشت وعده داده شده ات بیزارم! وعده بهشتت را شنیدم!
پاسخی نیست تو را! پیشتر نیز تجربه کرده ام! وعده دهندگان بهشت، ما را در نهایت به جهنم رهنمون می سازند! جهنمی که در برابر بهشت نسیه بسیار نقد است!

می گویی عاشقی! من نیز باور می کنم. نوع عشق ورزی ات را نمی پسندم!
با نثار ذره ذره عشق خود، ریسمان بر تنم می بندی! دوستت دارم را به بهایی بسیار گران می فروشی! قدرت پرداخت چنین هزینه ایی را ندارم! از خودت مایه می گذاری و دوست داشتنت را نثار من می کنی اما انتظار داری که در عوض، خودم را نثارت کنم! از من انتظار نداشته باش! هرگز انتظار بخشش آزادی ام را نداشته باش! آزادی من تنها ثروت نقدمن است! تو آن را از من طلب می کنی، غافل از آنکه این طلب نیست، مرگ تدریجی است!

کشتی بهشت از دریای آزادی می گذرد!
من از بهشت وعده داده شده ات بیزارم!
بهشت تو بوی گند می دهد!




پاینده ایران
یله

هیچ نظری موجود نیست: